خبرگزاری حوزه | در تاریخ اندیشهی سیاسی شیعه، کمتر اندیشمندی چون مرحوم میرزا محمدحسین نایینی را میتوان یافت که از درون سنت فقهی، به سراغ ماهیت قدرت و سیاست برود. او در زمانی سخن گفت که سخن گفتن از حکومت در چارچوب دین، جسارتی علمی میخواست و در دل فقه، نگاه تازهای میطلبید. نایینی دو صورت متقابلِ حکومت را از هم تمییز میدهد: «حکومت تملیکیه» و «حکومت ولایتیه».
در حکومت تملیکیه، قدرت همچون داراییِ شخصی فهمیده میشود. حاکم «مالک» است و شهروندان «مالِ ملک». حاکم، خود را مالک مردم میپندارد و فرماندادن را حق طبیعی خود میداند. در چنین نظامی، مردم رعیتاند نه شریک، و سیاست به بازاری برای خرید و فروش نفوذ، چاپلوسی و اطاعت بدل میشود، که درواقع با «پاترومونیالیسم» و «تملکگرایی سیاسی» همخوانی دارد.
در مقابل، در حکومت ولایتی، قدرت امانت است نه ملک. حاکم، امین مردم است و مردم، با معرفت و ایمان، ولایت او را میپذیرند. در این نگاه، میان مردم و حاکم پیوندی از جنس محبت، ایمان و مسئولیت و امانت شکل میگیرد.
تاریخ سیاسی ایران و حوزهی شیعه نمونههای متعددی برای آزمون این نظریه عرضه میکند. تجربهی دورهی صفویه و گونههایی از تعامل علمای شیعه با قدرتهای سلطانی نشان میدهد که هنگامی که حوزه در جهتِ در اختیار گرفتن «عنصر مدیریت قدرت» پیش رفت، کارکرد حکمرانی بهسرعت به تملک شخصی نزول کرد؛ نتیجهاش شکلگیری الگوهای استبدادی و ارتجاعی بود که سازگاری دین و سیاست را خدشهدار ساخت. اما حرکت فکری و عملی برخی از متفکران نجف و قم در مواجهه با این تجربه، از تلاشهای مبارزاتی علمای عصر مشروطه تا آموزههای شهید صدر و سپس تجلی نظری و عملی ولایت فقیه در انقلاب اسلامی، نشان میدهد که میتوان فرمِ ولایتی را تبدیل به یک چارچوب کارآمد مدرن کرد.
نایینی از درون همین نگاه، بنیانی نظری برای پیوند میان دین، عقل و مردمسالاری دینی ساخت. او در «تنبیهالامه و تنزیهالمله» تلاش کرد نشان دهد که در اسلام، قدرت اگر از مسیر ولایت و شریعت بگذرد، میتواند مردم را رشد دهد نه اسیر کند. این نکته در ظاهر ساده است، اما در باطن، بیانگر یکی از بزرگترین چرخشهای فکری در جهان اسلام است: اینکه دین، خود میتواند بنیان عدالت سیاسی باشد، نه صرفاً ابزاری برای توجیه حاکمان.
از این منظر، حکومت ولایتی نایینی را میتوان به عنوان یک «میعادگاه» دانست؛ جایی که سه جریان تاریخی به هم میرسند: حوزه، انقلاب و مردم. حوزه، بهمثابه سرچشمهی معرفت دینی؛ انقلاب، بهمثابه عینیتیافتن اندیشهی ولایت در سطح اجتماعی و سیاسی؛ و مردم، بهمثابه صاحبان ایمان و مخاطبان اصلی حکومت الهی.
بازخوانی اندیشهی نایینی امروز، در روزگاری که برخی میکوشند تاریخ حوزه و تفکر دینی را از نقش تمدنیاش تهی کنند، ضرورتی راهبردی است. سالهاست که روشنفکران غربزده، میرزا نایینی را از چارچوب فقهیاش جدا کرده و او را به نماد سکولاریسم و مشروطهخواهیِ غربی بدل کردهاند. حال آنکه نایینی در متنِ حوزه و در دلِ ایمان سخن گفت؛ دغدغهاش حذف شریعت نبود، دغدغهاش پالایشِ سیاست از استبداد بود. این در واقع همان تبیین حقایقی است که رهبر حکیم انقلاب در سخنان اخیر خود یادآور شدند: نایینی را باید از دل حوزه فهمید، نه از لابهلای تفسیرهای تحریفشدهی روشنفکرانه.
رهبر انقلاب با نگاهی تمدنی، جنگ امروز ملتها را جنگِ سبک زندگی و معنا میدانند؛ جنگی که در آن، ایمان و عقل، علم و معنویت، در کنار هم جبههی مقاومت را شکل میدهند. این نگاه، امتداد همان منطق نایینی است: قدرت اگر در مدار ولایت باشد، «هدایت» میآورد، نه سلطه؛ و اگر از مدار ایمان خارج شود، حتی دموکراسیاش نیز به استبداد پنهان میانجامد.
در تاریخ تشیع، مسیر تحول اندیشهی سیاسی را میتوان از نایینی تا شهید صدر و سپس تا امام خمینی و رهبر انقلاب دنبال کرد. هر سه نسل از فقیهان، در واقع مشغول تکامل دادن همان پروژهی نایینی بودند: تبدیل فقه از دانشی در خدمت احکام فردی، به دانشی در خدمت حکمرانیِ الهی و عدالت اجتماعی. در نجف، نایینی بنیان نظری را گذاشت؛ شهید صدر با تکیه بر مفهوم خلافت انسان آن را بسط داد؛ و امام خمینی با نظریهی ولایت فقیه، آن را به ساختاری عینی و کارآمد در قالب جمهوری اسلامی بدل ساخت.
بدین ترتیب، انقلاب اسلامی امتداد تاریخی همان تلاش فکری است که از دوران صفویه تا مشروطه و از نجف تا قم ادامه یافته است. علمای شیعه دریافتند که گره اصلی عقبماندگی امت اسلامی در استبداد سلاطین است، و باید حکومت از مالکیتِ شخصی به امانتِ الهی تغییر معنا دهد. این تحول، طرحی تازه از رابطهی میان دین و مردم را ترسیم کرد.
امروز، در برابر جریانهایی که میکوشند هویت سیاسی اسلام را به تجربهای پایانیافته فروبکاهند، بازگشت به اندیشهی نایینی میتواند بازسازی فکری انقلاب را تقویت کند. این بازگشت، البته به معنای بازاندیشی و بازسازی آن روح ولایتی در بستر جدید محاسبات و منازعات جهانی است.
میعادگاه نایینی، امروز نیز برقرار است؛ هرگاه حوزه در مسیر عقلانیت دینی گام بردارد، مردم در متن ایمان حاضر شوند و انقلاب، معنویت را در سیاست جاری کند، تاریخ از جعل رهایی مییابد و حقیقت، خود را بازمینمایاند.
سجاد انجمشعاع










نظر شما